درس چهارم: پاسخ به یک سؤال مهم
سؤال
در درس گذشته به این جا رسیدیم که ما همیشه صداى توحید و خداپرستى را از درون جان خود مى شنویم و مخصوصاً در مشکلات و گرفتارى ها، این آهنگ رساتر و قوى تر مى شود; و ما بى اختیار به یاد خدا مى افتیم و از قدرت بى پایان و لطف و محبّت او یارى مى جوییم.
در این جا ممکن است، این سؤال پیش آید که این نداى درونى که نام آن را نداى فطرت مى گذاریم ممکن است نتیجه تبلیغاتى باشد که در محیط اجتماع و در مکتب و مدرسه و از پدر و مادر شنیده ایم و این یک نوع عادت براى ما شده است.
جواب
پاسخ این اشکال با توجّه به یک مقدمه کوتاه روشن مى شود.
عادات و رسوم; چیزهاى متغیر و ناپایدارند یعنى ما نمى توانیم عادت و رسمى را پیدا کنیم که در سراسر تاریخ بشر و در میان تمام اقوام،
[ 32 ]
یکسان باقى مانده باشد، مسایلى که امروز عادت و رسم مى شود، ممکن است فردا دگرگون گردد، به همین دلیل عادات و رسوم یک ملّت ممکن است در میان ملّت هاى دیگر دیده نشود.
بنابراین اگر مشاهده کنیم موضوعى در میان تمام اقوام و ملّت ها و در هر عصر و زمان بدون استثناء وجود داشته است باید بدانیم یک ریشه فطرى دارد و در درون بافت روح و جان انسان قرار گرفته است.
مثلا علاقه مادر به فرزند به طور قطع نمى تواند نتیجه یک تلقین و یا تبلیغ و یا عادت و رسم باشد; زیرا در هیچ قوم و ملّتى و در هیچ عصر و زمانى نمى بینیم مادرى نسبت به فرزند خود مهر نورزد.
البته ممکن است، مادرى بر اثر ناراحتى روانى خود را از بین ببرد و یا پدرى در زمان جاهلیت دختر خود را بر اثر افکار غلط و خرافى زنده به گور کند، ولى اینها موارد بسیار نادر و استثناهاى زودگذرى هستند، که به سرعت از میان رفته حالت اصلى یعنى عشق به فرزند، خود را نشان مى دهد.
* * *
با توجّه به این مقدّمه، نگاهى به مسئله خداپرستى در میان انسان هاى امروز و گذشته مى افکنیم:
(این درس چون کمى پیچیده است بیشتر دقّت فرمایید)
1- به گواهى دانشمندان جامعه شناس و مورّخان بزرگ هیچ عصر و زمانى را نمى یابیم که مذهب و ایمان مذهبى در میان بشر وجود
[ 33 ]
نداشته باشد بلکه در هر عصر و زمان و در هر نقطه اى از دنیا شکلى از مذهب وجود داشته است، و این خود یک دلیل روشنى است بر این که خداپرستى از اعماق روح و فطرت انسان سرچشمه گرفته، نه این که نتیجه تلقین و رسم و عادت باشد زیرا اگر نتیجه رسم و عادت و تلقین بود، نباید این چنین عمومى و جاودانى باشد.
حتّى قرائنى در دست داریم که نشان مى دهد اقوامى که قبل از تاریخ زندگى مى کردند، آنها نیز داراى نوعى مذهب بوده اند (دوران قبل از تاریخ را به زمانى مى گوییم که هنوز خط اختراع نشده بود و انسان نمى توانست نوشته هایى از خود به یادگار بگذارد).
البته شک نیست که اقوام ابتدایى چون نمى توانستند خدا را به عنوان یک وجود مافوق طبیعى بشناسند او را در لابه لاى موجودات طبیعى جستوجو مى کردند و از موجودات طبیعت براى خود بت مى ساختند. ولى انسان با پیشرفت فکرى تدریجاً توانست حق را بیابد و چشم از بت ها که موجودات مادى هستند برگیرد و در وراى این جهان مادى به قدرت بزرگ خداوند آشنا گردد.
* * *
2- بعضى از روان شناسان بزرگ صریحاً مى گویند که براى روح آدمى چهار بُعد یا چهار حس اصلى وجود دارد:
1- «حس دانایى»: که انسان را به دنبال علوم و دانش ها مى فرستند و روح او را تشنه فراگرفتن علم مى کند خواه این علم، نفع مادى داشته
[ 34 ]
باشد یا نه.
2- «حس نیکى»: که سرچشمه مسائل اخلاقى و انسانى در جهان بشریّت است.
3- «حس زیبایى»: که منشأ پیدایش شعر و ادبیات و هنر، به معنى واقعى، است.
4- «حس مذهبى»:که انسان را دعوت به شناسائى خدا و انجام فرمان او مى کند و به این ترتیب مشاهده مى کنیم که حس مذهبى یکى از احساسات ریشه دار و اصلى روح انسان است. یعنى هیچ گاه از او جدا نبوده و هیچ گاه از او جدا نخواهد شد.
* * *
3- در بحث هاى آینده نیز ملاحظه خواهیم کرد که بیشتر مادى ها و منکران خدا نیز به نوعى اعتراف به وجود خدا کرده اند، اگر چه از بردن نام او خوددارى مى کنند، و نام طبیعت یا نام هاى دیگر بر او مى گذارند، ولى صفاتى براى طبیعت قائل مى شوند که شبیه صفات خدا است.
مثلا مى گویند: طبیعت اگر دو کلیه به انسان داده است براى این بوده است که مى دانسته، ممکن است یکى از این کلیه ها از کار بیفتد و باید دیگرى کار حیاتى آن را ادامه دهد و مانند این تعبیرات. آیا این موضوع با طبیعت بى شعور سازگار است؟ یا این که اشاره به خداوندى است که علم و قدرتش بى پایان مى باشد اگر چه نام او را طبیعت گذارده اند.
از آنچه در این بحث گفتیم چنین نتیجه مى گیریم که:
[ 35 ]
عشق به خدا همیشه در جان ما بوده و خواهد بود.
ایمان به خدا شعله جاویدانى است که قلب و روح ما را گرم مى سازد.
براى شناسایى خدا ما مجبور نیستیم راه هاى طولانى بپیماییم سرى به اعماق وجود خود مى زنیم، ایمان به او را در آن جا مى یابیم.
قرآن مجید مى گوید:
(و نحن اقرب الیه من حبل الورید(1));
«ما به انسان از رگ گردن او نزدیک تریم».
1. سوره ق، آیه 16.
[ 36 ]
فکر کنید و پاسخ دهید
1- چند مثال براى عادت; چند مثال براى فطرت بزنید.
2- چرا مردم نادان به سراغ بت پرستى مى رفتند؟
3- چرا مادى ها نام خدا را «طبیعت» مى گذارند؟
[ 37 ]
منبع 50 درس اصول عقائد
درس سوّم: خداشناسى از دو راه مطمئن
درباره خداشناسى از دورترین زمان تا امروز کتاب ها نوشته شده و بحث ها و گفتوگوهاى فراوانى در میان دانشمندان و غیر دانشمندان بوده است.
هر کدام براى پى بردن به این حقیقت راهى را انتخاب کرده اند; امّا از همه راه ها، بهترین راهى که مى تواند ما را به زودى به این مبدأ بزرگ جهان هستى نزدیک سازد دو راه است:
1- راهى از درون (نزدیک ترین راه)
2- راهى از برون (روشن ترین راه)
در قسمت اوّل سرى به اعماق وجود خود مى زنیم و نداى توحید را از درون جان خود مى شنویم.
و در قسمت دوم در عالم پهناور آفرینش به گردش مى پردازیم و نشانه هاى خدا را در پیشانى تمام موجودات و در دل هر ذره اى مشاهده مى کنیم هر کدام از این دو راه، بحث هاى طولانى دارد; امّا کوشش ما این
است که در یک گفتار فشرده، هر یک از این دو راه را اجمالا مورد بررسى قرار دهیم:ادامه مطلب...
1- خداشناسى و پیشرفت علوم
فکر کنید دوستى از سفر آمده و کتابى به عنوان ارمغان براى شما آورده است و مى گوید کتابى است بسیار عالى زیرا نویسنده آن دانشمندى است فوق العاده فهمیده، پراطّلاع، دقیق و ماهر و در رشته خود نابغه و به تمام معنى استاد است.
حتماً شما این کتاب را سرسرى مطالعه نخواهید کرد; بلکه به عکس روى تمام جمله بندى ها و تعبیرات و حتّى کلمات آن دقّت مى کنید و اگر جمله اى از آن را نفهمیدید ساعت ها و شاید روزهاى متوالى هر موقع که فرصت کردید روى آن برمى گردید تا معنى و مفهوم آن براى شما روشن شود چرا که نویسنده آن یک فرد عادى نیست بلکه دانشمند بزرگى است که کلمه اى را بى حساب نمى نویسند.
امّا اگر به عکس به شما گفتند این کتاب ظاهرش ممکن است زیبا باشد امّا نویسنده آن یک فرد کم سواد است که هیچ مایه علمى ندارد و هیچ حسابى در کار او نیست!
معلوم است که شما فقط یک نگاه سرسرى به کتاب مى کنید و هر جاى آن را نامفهوم دیدید مى گویید این هم از بى اطّلاعى نویسنده است و حیف است که انسان وقت خود را براى مطالعه آن تلف کند.
عالم هستى همانند کتاب بزرگى است که هر یک از موجودات آن کلمه یا جمله اى از آن را تشکیل مى دهد، از نظر یک فرد خداپرست همه ذرات این جهان قابل دقّت است، یک انسان با ایمان در پرتو نور خداپرستى; با کنجکاورى خاصّى به مطالعه اسرار آفرینش مى پردازد (و همین موضوع به پیشرفت علوم و دانش هاى انسانى کمک مى کند)، زیرا او مى داند آفریننده این دستگاه، بى نهایت علم و قدرت دارد، و همه کارش روى حکمت و فلسفه است، بنابراین دقیق تر مطالعه مى کند، عمیق تر بررسى مى نماید تا اسرار آن را بهتر درک کند.
امّا یک فرد مادى انگیزه اى براى مطالعه عمیق اسرار آفرینش ندارد زیرا خالق آنها را طبیعت بى شعور مى داند و اگر مى بینیم بعضى از دانشمندان مادى در صف مکتشفان علوم هستند به خاطر آن است که آنها غالباً خدا را قبول دارند و فقط نام او را طبیعت مى گذارند، چرا که براى کار طبیعت; «نظم» و «حساب» و «برنامه» قائل هستند.
خلاصه، خداپرستى وسیله پیشرفت علوم و دانشهاست.
* * *
2- خداشناسى و تلاش و امید
به هنگامى که حوادث سخت و پیچیده در زندگى انسان رخ مى دهد،
و درها ظاهراً به روى او از هر سو بسته مى شود و احساس ضعف و ناتوانى و تنهایى در برابر مشکلات مى کند; ایمان به خدا به یارى او مى شتابد و به او نیرو مى دهد.
آنها که ایمان به خدا دارند خود را تنها و ناتوان نمى بینند، مأیوس نمى شوند; احساس ضعف و ناتوانى نمى کنند; چون قدرت خدا بالاتر از همه مشکلات است و همه چیز در برابر او سهل و آسان مى باشد.
آنها با امید به لطف و حمایت و کمک پروردگار به مبارزه با مشکلات برمى خیزند و تمام نیروهاى خود را به کار مى گیرند و با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه مى دهند و بر سختى ها پیروز مى شوند.
آرى ایمان به خدا تکیه گاه بزرگى براى انسان ها است.
ایمان به خدا مایه استقامت و پایمردى است.
ایمان به خدا نور امید را همیشه در دل ها زنده نگه مى دارد.
و به همین دلیل افراد با ایمان هرگز دست به خودکشى نمى زنند زیرا خودکشى از یأس و نومیدى کامل و احساس شکست سرچشمه مى گیرد امّا افراد با ایمان نه نومید مى شوند و نه احساس شکست مى کنند.
* * *
3- خداشناسى و احساس مسئولیّت
طبیبانى را مى شناسیم که وقتى بیمار تنگدستى به آنها مراجعه مى کند نه تنها از گرفتن حق ویزیت خوددارى مى نمایند بلکه پول دارو را نیز در اختیار او مى گذارند و حتى اگر احساس خطر براى بیمار خود
کنند شب را تا به صبح بر بالین او در خانه محقرش مى مانند. اینها افرادى خداپرست و با ایمانند.
امّا طبیبانى را نیز مى شناسیم که بدون دریافت پول کوچک ترین گام براى بیمار برنمى دارند، زیرا ایمان محکمى ندارند.
انسان با ایمان در هر رشته اى که باشد احساس مسئولیّت مى کند، وظیفه شناس است، نیکوکار و با گذشت است، همواره یک پلیس معنوى را در درون جان خود حاضر مى بیند که مراقب اعمال او است.
ولى افراد بى ایمان مردمى خودخواه و خودکامه و خطرناکند و هیچ گونه مسئولیتى براى خود قائل نیستند، ظلم و ستم و تجاوز به حق دیگران براى آنها ساده است و کمتر حاضر به نیکوکارى مى باشند.
* * *
4- خداشناسى و آرامش
دانشمندان روان شناس مى گویند در زمان ما بیمارى روانى و ناراحتى روحى بیش از هر زمان دیگر است.
و نیز مى گویند یکى از عوامل این بیمارى احساس نگرانى است; نگرانى از حوادث آینده; نگرانى از مرگ، نگرانى از جنگ و نگرانى از فقر و شکست.
آنها اضافه مى کنند: از جمله چیزهایى که مى تواند نگرانى را از روح انسان دور کند ایمان به خدا است زیرا هر وقت عوامل نگرانى مى خواهد در روح او نفوذ کند ایمان به خدا آن را عقب مى راند.
خدایى که مهربان است، خدایى که روزى دهنده است، خدایى که از حالات بندگانش آگاه و هر گاه رو به سوى او آرند، به آنها کمک مى کند و از ناراحتى ها رهایى مى بخشد.
به همین جهت مؤمنان واقعى همیشه احساس آرامش مى کنند و هیچگونه نگرانى در روح آنها نیست و چون کارشان براى خدا است اگر زیانى هم کنند جبرانش را از او مى طلبند و حتى در میدان جنگ لبخند بر لب دارند.
قرآن مجید مى گوید:
(الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئک لهم الامن);
«آنها که ایمان آوردند و ایمان خود را با ستم نیالودند، آرامش و امنیت براى آنهاست».(1)
* * *
1. سوره انعام، آیه 82.
فکر کنید و پاسخ دهید
1- آیا سرگذشتى از تاریخ گذشتگان به خاطر دارید که جلوه هاى ایمان و آثارى را که در بالا گفته شد بازگو کند؟
2- آیا مى دانید چرا بعضى از افراد که دم از ایمان به خدا مى زنند آلودگى هاى اخلاقى دارند و آثار چهارگانه بالا در آنها دیده نمى شوند؟
نویسنده: مکارم شیرازی
چرا براى شناسایى آفریدگار جهان فکر و مطالعه مى کنیم؟
1- عشق به آگاهى و آشنایى به جهان هستى، در درون جان همه ما است.
همه ما به راستى مى خواهیم بدانیم:
این آسمان بلندپایه، با اختران زیبایش
این زمین گسترده با مناظر دل فریبش
این موجودات رنگارنگ، پرندگان زیبا، ماهیان گوناگون، دریاها و کوه ها، شکوفه ها و گل ها، انواع درختان سر به آسمان کشیده و... خود به خود به وجود آمده اند، یا این نقش هاى عجیب به دست نقاشى ماهر و توانا و چیره دست، کشیده شده است؟...
از این گذشته، نخستین سؤالاتى که در زندگى براى همه ما پیدا مى شود; این است که:
از کجا آمده ایم؟ در کجا هستیم؟ و به کجا مى رویم؟
و ما اگر پاسخ هاى این پرسش هاى سه گانه را بدانیم; چقدر خوشبخت
خواهیم بود؟ یعنى بدانیم آغاز زندگى ما از کجا شروع شده و سرانجام به کجا خواهیم رفت؟ و اکنون چه وظیفه اى داریم؟
روح جستوجوگرِ ما به ما مى گوید: باید آرام ننشینى تا پاسخ این سؤالات را پیدا کنى.
گاهى در یک حادثه رانندگى، کسى مجروح و بیهوش مى شود; و براى درمان قطعى، او را به بیمارستان مى برند; هنگامى که حال او کمى بهتر مى شود و به هوش مى آید; نخستین چیزى که از اطرافیان خود مى پرسد این است که این جا کجاست؟ چرا مرا به این جا آورده اند؟ و کى از اینجا خواهم رفت؟ اینها نشان مى دهد، که انسان نمى تواند در برابر این گونه سؤال ها، خاموش بنشیند.
بنابراین نخستین چیزى که ما را به دنبال خداجویى و شناسایى آفریننده جهان هستى مى فرستد; همان روح تشنه و جستوجوگر ما است.
2- حس شکرگزارى - فکر کنید شما را به یک میهمانى آبرومندانه دعوت کرده اند، و همه گونه وسائل پذیرائى براى راحتى شما فراهم ساخته اند، امّا چون شما به اتّفاق برادر بزرگ ترتان که واسطه این دعوت است، به این میهمانى مى روید، میزبان خود را درست نمى شناسید شک نیست که به هنگام ورود در این مجلس دل پذیر، نخستین فکر شما این است که میزبان خود را بشناسید و از او تشکر کنید.
ما نیز هنگامى که به این سفره گسترده آفرینش نگاه مى کنیم و انواع نعمت هایى که در اختیار ما قرار دارد; چشمان بینا، گوش هاى شنوا،
عقل و هوش کافى، نیروهاى مختلف جسمانى و روانى، انواع وسائل زندگى، و روزى هاى پاک و پاکیزه، در این سفره پهناور مى بینیم، بى اختیار به این فکر مى افتیم که بخشنده این همه نعمت ها را بشناسیم; و اگر چه نیاز به تشکر ما نداشته باشد، در برابر او شکرگزارى کنیم و تا این کار را نکنیم، احساس ناراحتى و کمبود داریم و این دلیل دیگرى است که ما را به دنبال شناسایى خدا مى فرستد.
3- پیوند سود و زیان ما با این مسئله - فکر کنید در مسیر مسافرت خود به چهارراهى مى رسید که در آنجا غوغایى بپاست، همه مى گویند در این چهارراه توقف نکنید; که خطرهاى بزرگى دارد، ولى هر دسته اى ما را به سویى دعوت مى کند، یکى مى گوید: بهترین راه اینست که از سمت شرق بروید، دیگرى سمت غرب را مطمئن ترین راه مى شمارد; سومین دسته ما را به راهى که میان این دو وجود دارد، دعوت مى کنند، و مى گویند تنها راه نجات از خطر و رسیدن به سرمنزل نجات و جایگاه امن و امان که داراى همه گونه وسیله سعادت است، این راه است.
آیا ما به خود اجازه مى دهیم که بدون مطالعه، یک راه را انتخاب کنیم؟ و یا عقل ما مى پذیرد که در همانجا متوقف شویم و هیچ راهى را انتخاب نکنیم؟ مسلماً نه.
بلکه عقل و خرد، به ما مى گوید هر چه زودتر شروع به بررسى و مطالعه کنیم و سخنان هر یک از این گروه ها را به دقّت بشنویم و در هر کدام نشانه درستى و صداقت و دلائل قانع کننده بود بپذیریم، و با اطمینان خاطر آن راه را انتخاب کرده، پیش برویم.
در زندگى این دنیا نیز ما چنین حالى را داریم، مذهب ها و مکتب هاى مختلف هر کدام ما را به سوى خود دعوت مى کند، ولى از آنجا که سرنوشت ما، خوشبختى و بدبختى ما، پیشرفت و عقب افتادگى ما، به بررسى و انتخاب بهترین راه بستگى دارد، خود را ناگزیر مى بینیم که در این باره فکر کنیم، راهى که موجب پیشرفت و تکامل ما است انتخاب کنیم و از آنچه ما را به پرتگاه بدبختى و فساد و سیه روزى مى کشاند پرهیز نماییم.
این نیز دلیل دیگرى است، که ما را به مطالعه درباره آفریننده جهان هستى دعوت مى کند.
قرآن مجید مى گوید:
(فبشر عباد الذین یستعمون القول فیتبعون احسنه );
«به بندگان من بشارت ده، آنها که سخنان گوناگون را مى شنوند; و بهترین را انتخاب مى کنند».(1)
* * *
1. (سوره زمر، آیه 18).
فکر کنید و پاسخ دهید
1- آیا تا کنون غیر از آنچه از پدر و مادر درباره خداشناسى شنیده اید خودتان به طور جدّى در این باره فکر کرده اید؟
2- آیا مى توانید بگویید میان خداجویى و خداشناسى چه فرقى وجود دارد؟
3- آیا هرگز به هنگام راز و نیاز با خدا احساس یک نوع لذت عمیق روحانى کرده اید؟
منبع مکارم شیرازی
سؤال
نظر اسلام درباره تلقیح مصنوعى چیست؟ (مقصود از تلقیح مصنوعى این است که نطفه مرد را با وسایل خاصّى وارد رحم زن کنند و از این راه - بدون انجام عمل آمیزش - باردار گردد.)
پاسخادامه مطلب...
ظهور ایران به عنوان یک قدرت منطقهای یکی از محورهای اصلی نگرانی آمریکا و متحدانش بوده است، ولی آیا آمریکا به خوبی این کشور را درک کرده و آیا از تمایلات استراتژیک آن آگاه است؟ مهمان امروز ما، یکی از روحانیون ایرانی است که درباره آینده ایران با ما سخن میگوید.
بی.بی.سی: آیتالله دکتر هادوی تهرانی به Hard talk خوش آمدید.
هادوی: ممنونم.
بی.بی.سی: شما میگویید که خواستار گسترش گفتوگوی مذهبی با غرب هستید، اما این امر با توجه به ماهیت دولت تهران، کار آسانی نیست.
هادوی: من اینگونه فکر نمیکنم. به نظر من این کار سختی نیست، چراکه ما راههای زیادی را برای آغاز گفتوگوی صادقانه بین مذاهب و رهبران دنیا و نیز تجربه خوبی در رابطه با کشورها و مذاهب گوناگون در سراسر جهان داریم.
بی.بی.سی: من مطمئنم که شما هم با من درباره اینکه آمدن آقای احمدینژاد، رسیدن به این هدف را کمی سخت کرد، موافقید. به ویژه با بعضی اظهارنظرهایش در سال گذشته؟
هادوی: احتمالا این به تفسیر و برداشت شما از گفتهها یا اعمال ایشان برمیگردد.
بی.بی.سی: نه من جدی میگویم. مفهوم سخنان او کاملا روشن بود. ایشان در 9 دسامبر 2005 گفتند که هولوکاست یک افسانه است، یک افسانه.
هادوی: من فکر میکنم که این دیدگاه و مسئلهای علمی است و گاه هم یک دیدگاه سیاسی، اما این به آن معنی نیست که راهی برای گفتوگو وجود ندارد. من گمان میکنم که این باز شدن دری برای... .
بی.بی.سی: ولی به نظر من بسته شدن درهای گفتوگوست؟
هادوی: نه من فکر نمیکنم. این تنها یک ایده است.
بی.بی.سی: ایدهای که هیچ سند و مدرک و واقعیت تاریخی از آن حمایت نمیکند. اگر اطلاع داشته باشید، در بسیاری نقاط جهان، این اظهارنظر را توهینآمیز برداشت کردند.
هادوی: خوب پس شما میتوانید در مورد آن بحث کنید. من گمان نمیکنم که بحث کردن راجع به مسئلهای چندان سخت باشد، چراکه بعضی اوقات ما به چیزی معتقدیم و با برداشتهایی از آن روبهرو میشویم که چندان درست نیست؛ بنابراین، با بحث میتوانیم به نتایج بهتری در مورد آن مسئله دست پیدا کنیم.
بی.بی.سی: پس در مورد سخنان احمدینژاد مبنی بر حذف کشور اسرائیل از روی نقشه چه؟ دنیای بدون صهیونیسم؟ رژیم جعلی که نمیتواند ادامه دهد. منظور او چیست؟ این واقعا مهم است که منظور او چیست؟ او به روشنی درباره نابودی اسرائیل سخن میگوید.
هادوی: نه، ما باید در درک گفتههای او دقیقتر باشیم.
بی.بی.سی: دیگر دقیقتر از اینکه او میگوید، کشور باید از نقشه جهان حذف شود.
هادوی: منظور ایشان رژیم است، نه مردم و نه قلمرو. منظور ایشان فقط رژیم است، یک اصطلاح حقوقی. او در مورد مشروعیت رژیم اسرائیل صحبت میکند.
بی.بی.سی: آقای احمدینژاد یک روحانی مذهبی نیست، اما شما هستید و شما هم تلاش میکنید از او و گفتههایش حمایت کنید.
هادوی: نه، نه. اگر ما در مورد مسئلهای سخن میگوییم، این به این علت نیست که او یک چهره سیاسی است و من مذهبی، بلکه علت آن این است که ما مفاهیمی داریم و اگر شما به این مفاهیم که توسط انقلاب اسلامی ایران به وجود آمده، مراجعه کنید، خواهید دید که مفهوم دمکراسی از سوی ما پذیرفته شده و ما بر این باوریم که دمکراسی باید در کشورهای مختلف اجرا شود.
بی.بی.سی: خیلی خوب، ما بعدا در مورد دمکراسی یا آزادی بیان صحبت میکنیم، ولی شما گفتید که میخواهید با جهان گفتوگو کنید، اما چگونه میتوانید این انتظار را داشته باشید، در حالی که اینگونه از سخنان آقای احمدینژاد دفاع میکنید؟
هادوی: همانگونه که گفتم، ما به گفتوگوی میان تمدنها، مذاهب و مؤمنان معتقدیم اما... .
بی.بی.سی: اما به نظر شما، با دفاع از آنگونه صحبتها، دیگر حرفی برای شما باقی میماند؟
هادوی: همین اتفاق در حال حاضر هم مشغول رخ دادن است. وقتی شما به شیوهای غیرمنصفانه در مورد کسی قضاوت میکنید، دیگر بحث پایان یافته است. برای مثال؛ وقتی شما درباره مقاومت صحبت میکنید؛ یک مقاومت قانونی و مشروع که مثلا توسط حزبالله در لبنان روی داد و شما آن را تروریسم دانستید، من هم باید بگویم هیچ راهی برای مذاکره باقی نمانده است، اما من اینگونه فکر نمیکنم. من گمان میکنم بعضی سوءبرداشتها هست و متأسفانه، برخی رسانهها نیز بر آن تأکید میکنند که ما میتوانیم بسیاری از آنها را اصلاح کنیم.
بی.بی.سی: بسیار خوب، من نمیخواهم فعلا در مورد «حزبالله» صحبت کنم و اما برنامه اتمی ایران؛ آیا داشتن بمب اتم با معیارهای اسلامی مطابق است؟
هادوی: خیر، اسلام بارها و بارها بر عدم اجازه دسترسی به سلاح اتمی تأکید کرده است، ولی انرژی هستهای، حق همه مردم است، حال آنکه سلاح هستهای در اسلام مجاز نیست.
بی.بی.سی: به هیچ وجه؟
هادوی: به هیچ وجه؛ نه برای دفاع، نه برای حمله.
بی.بی.سی: بنابراین، جمهوری اسلامی ایران تحت هیچ شرایطی به سلاح اتمی دست پیدا نمیکند؟
هادوی: مطمئنا. من از همکاران یهودی و مسیحی در سمیناری در مورد جنگ در ایتالیا همین سؤال را پرسیدم. «مارشال برگر»، از یهودیان مقیم آمریکا گفت: «ما هم در یهودیت دقیقا همین ایده را داریم». من گفتم: «خب پس چگونه سلاحهای اتمی اسرائیل را توجیه میکنید؟» او گفت: «نمیتوانم این امر را توضیح دهم، چراکه با اعتقادات مذهبی ما، سازگار نیست».
بی.بی.سی: شما امروز آشکارا گفتید که ایران به هیچ وجه به بمب اتم دست پیدا نمیکند، ولی در 26 می به AP گفتید که این امر در اسلام مجاز نیست، ولی تحت شرایطی در موارد تهدید این امر امکان دارد.
هادوی: در آن زمان خبرنگار AP در مورد مسئله پاکستان صحبت میکرد.
بی.بی.سی: بنابراین شما هم با وجود تهدید میتوانید به بمب اتمی دست یابید.
هادوی: تحت دستورات اسلام این امر ممنوع است، اما آن موقع البته ما در مورد پاکستان حرف میزدیم... .
بی.بی.سی: بله، ولی ما در مورد ایران حرف میزنیم.
هادوی: ببینید شما وقتی مسئلهای را به خوبی درک کنید، باید از محتوای آن آگاه شوید. ایشان در مورد پاکستان صحبت میکرد. من گفتم بنا بر قوانین اسلام، این امر ممنوع است. او گفت، پاکستان هم جمهوری اسلامی است. ولی شاید آنها با در نظر نگرفتن بعضی موارد به این نتیجه رسیده باشند، اما مفاهیم و اصول اسلامی، این کار را ممنوع کرده است.
بی.بی.سی: آیا علت آن، قدرت تخریب و کشتار عظیم بمب اتمی است؟
هادوی: بله، بله. این امر و یک نکته مهم دیگر. پیامدهای آن برای نسلهای آینده و محیط زیست و... است.
بی.بی.سی: در مورد تروریسم چطور؟
هادوی: تروریسم نیز حرام است. مانند بمب اتم. این بسته به موضوعی است که در مورد آن صحبت میکنید.
بی.بی.سی: من درباره یکی از ابزارهای تروریسم صحبت کردم؛ خشونت علیه غیرنظامیان. پس چرا آن را حرام کردید و این را نه؟
هادوی: تروریسم هم حرام و ممنوع است.
بی.بی.سی: شما دارید خلاف موضع دولت ایران حرف میزنید. آنها از حماس و... حمایت میکنند.
هادوی: نه، نه، نه. ما از تروریسم حمایت نمیکنیم. این قضاوت شماست. سؤالی از شما دارم، نظر شما در مورد آدمکشی منظم و سیستماتیک چیست؟ آیا این تروریسم است یا نه؟
بی.بی.سی: من از شما سؤالی در مورد خاص کردم؛ کشتار غیرنظامیان. آیا این حرام است یا نه؟
هادوی: باید در مورد هر دو جنبه یک مسئله صحبت کنیم؛ آدمکشی سیستماتیک. وقتی لیستی وجود دارد و دولت اسرائیل، قصد کشتن عدهای از اعضای حزبالله و حماس را دارد، این به چه معنی است؟ این روشنترین مثال برای تروریسم است.
بی.بی.سی: بنابراین به نظر شما این یک امر سیاسی است، ولی دولت شما از آدمکشیهای حماس و... دفاع میکند؟
هادوی: نه، آنان از خودشان دفاع میکنند و وقتی راه دیگری ندارند، مجبورند به کاری که مقبول نیست، روی آورند و دولت اسرائیل ترور انجام میدهد.
بی.بی.سی: بن لادن چه؟ آیا او نیز تروریست است؟
هادوی: بله، مطمئنا ما از ابتدا نیز با ایده و گروه او مخالف بودیم. یکی از بزرگترین سوءبرداشتها از اسلام از سوی طالبان ارایه شد. ما ایده و رژیمی را که آنها در افغانستان تأسیس کرده بودند، رد کردیم و هرگز آنها را نپذیرفتیم.
بی.بی.سی: شورشهای عراق چه؟ آیا معتقدید که آنها نیز تروریسم است؟
هادوی: شورش به چه معنی؟
بی.بی.سی: حمله به نیروهای آمریکایی و یا کشتارهای قومی؟
هادوی: این مسئله را باید با توجه به شرایط عراق تفسیر کرد. در حال حاضر، نیروهای آمریکایی باید عراق را ترک کنند، چون این کشور، هماکنون دارای رژیم مشروع و قانونی است و آنها کشور را کنترل میکنند و یک مقاومت اسلامی علیه آنان هست اما در کنار آن، خارج از این چهارچوب نیز فعالیتهایی در جریان است که مورد قبول ما نیست. مردم بیگناهی در عراق هستند که به دست طالبان، القاعده و نیروهای بعثی کشته میشوند.
بی.بی.سی: ولی تصویر شما بسیار پیچیده است. آمریکاییها برای ایجاد ثبات، به همکاری ایران نیاز دارند.
هادوی: دولت ایران نیز برای ایجاد یک دولت امن و قدرتمند، حاضر به کمک به دولت عراق است.
بی.بی.سی: بنابراین، جریان نظامی، نفر و تجهیزات ایران به عراق را متوقف میکنید؟
هادوی: من گمان نمیکنم که چنین کارهایی در جریان باشد؛ اینها تنها شایعات است.
بی.بی.سی: اما جوخههای مرگی در میان شیعیان وجود دارند که به کار پاک کردن سنیها مشغولند.
هادوی: این امر درست نیست. شاید برخوردهایی وجود داشته باشد، ولی برنامهای برای این کار نیست، چراکه ما به گفتوگو معتقدیم. بسیاری از اهل تسنن در ایران زندگی میکنند و هیچ مشکلی بین آنان وجود ندارد. حتی بین مسلمانان و مسیحیان یا یهودیان.
بی.بی.سی: پس شما حاضر به همکاری با آمریکا برای ایجاد ثبات در عراق هستید؟
هادوی: دولت ایران برای کمک به دولت عراق حاضر است.
بی.بی.سی: ولی آمریکا هماکنون عراق را در دست دارد و دارای نفوذ زیادی در آنجاست. مذاکره با آنها چه؟ در حالی که امام خمینی، آمریکا را دشمن شماره یک ایران دانسته بود؟
هادوی: ما حاضر به همکاری با دولت عراق هستیم و برادران عراقی ما نیز برای کمک به ما حاضرند و اگر خارجیها صحنه را ترک کنند، ما میتوانیم به هم کمک کنیم.
بی.بی.سی: بهتر است پیام امام خمینی در قرن گذشته را بررسی کنیم. آیا برای ایران هماکنون مدرن شدن و اصلاح شدن، آنگونه که امام خمینی در سالهای اولیه گفته بود، مهم است؟
هادوی: به نظر من، ایران کشور مدرنی است و اگر شما به واقعیات موجود در این کشور مراجعه کنید، متوجه خواهید شد که در آن مردم بر اساس دمکراسی، آزادی بیان، آزادی فعالیتهای اجتماعی و سیاسی دارند. تا چند ماه دیگر نیز انتخابات مجلس خبرگان و دیگر انتخاباتها در ایران برگزار خواهد شد؛ بنابراین، گمان نمیکنم که مشکلی درباره دمکراسی در ایران وجود داشته باشد.
بی.بی.سی: اما به صورت واضح، ایران کشوری دمکراتیک به آن مفهوم که در غرب مطرح است، نیست. استاد بزرگ شما آیتالله مصباح یزدی هم در سال 1998 گفته بود: ایران یک دمکراسی نیست و قوانین اسلامی با قواعد دمکراسی سازگار نیستند.
هادوی: این یک دیدگاه شخصی است.
بی.بی.سی: بنابراین، به نظر شما ایشان اشتباه میگویند؟
هادوی: به نظر من رهبر ما نیز توضیح داده است که اسلام به طور کل، ایده دمکراسی را پذیرفته و اینها قابل مطابقت هستند. البته بعضی ارزشها و مفاهیم در اسلام هستند که باید در سیستم دمکراسی ما نیز وجود داشته باشد. چرا شما معتقدید که ما دمکراسی را رد میکنیم؟ ما ایده دمکراسی را از آغاز انقلاب اسلامی پذیرفته بودیم.
بی.بی.سی: ولی آیا شما میتوانید یک دمکراسی مدرن باشید، در حالی که تساوی حقوق در ایران وجود ندارد، زنان سنگسار میشوند و به علت تبعیضهای جنسی، توانایی یافتن کار مناسب ندارند؟
هادوی: خیر، در ایران یافتن شغل آزاد است.
بی.بی.سی: چرا در ایران زنان نمیتوانند دارای بعضی مشاغل باشند، برای مثال؛ نمیتوانند قاضی شوند؟
هادوی: خیر، آنان میتوانند.
بی.بی.سی: اما سالها اینگونه نبوده است؟
هادوی: هماکنون هست. در دادگاههای مختلف.
بی.بی.سی: آیا قاضی عالیرتبه زن هم دارید؟
هادوی: فعلا نه.
بی.بی.سی: هیچگاه نخواهد بود، چراکه قوانین اسلام، این اجازه را نمیدهد!
هادوی: پس من هم میتوانم بگویم که چون در تاریخ گذشته معاصر شما، تنها ملکه بوده و پادشاه خاصی نداشته؛ بنابراین، مردها حق شاه شدن ندارند. ما هیچگاه حقوق زنان را نادیده نگرفتهایم.
بی.بی.سی: در زمان خاتمی شما شانسی برای مدرن شدن داشتید، به گونهای که موجی از اصلاحات آغاز شد، ولی در بحث حقوق زنان، با مانع روبهرو شد. اسلام شما این اصلاحات را متوقف کرد. در مورد آزادی مطبوعات چطور؛ جزء دیگری از دمکراسی مدرن امروزی؟ در همین اواخر، تظاهراتهای زیادی هم در ایران رخ داد که با خشونت پلیس روبهرو شد؛ مثلا تظاهرات برای حقوق زنان.
هادوی: این گونه نیست. آقای خاتمی تلاشهای بسیاری کردند و هنوز هم این آزادی وجود دارد. من در ایران زندگی میکنم و اینطور اتفاقاتی را ندیدم.
بی.بی.سی: ولی بنا بر گزارشهای سازمان حقوق بشر، در یکی از تظاهراتها برای حقوق زنان، سیزده نفر دستگیر شدند. مثل روزنامهنگاران و خبرنگاران. شاید آنجا بزرگترین زندان خبرنگاران خاورمیانه باشد و شما در اینباره اطلاعی نداشته باشید؟!
هادوی: نه، نه، نه. من از همه مسائل آگاهم. برخی تحرکات از جانب گروههایی است که ریشههایی در خارج از ایران دارند و آنقدر در اقلیتند که کسی به آنها توجهی نمیکند. حتی مهمترین گروههای سیاسی هم توجهی به آنان ندارند و آقای خاتمی هم این ایده را رد میکند. اینها مسائلی است که تنها در رسانههای غربی بر آن تمرکز میشود. این ایرانی که شما میگویید، در سیاره دیگری است. ایرانی که من در آن زندگی میکنم، اینگونه نیست.
بی.بی.سی: شرایط در ایران دگرگون شده است و شمار زیادی از جمعیت ایران زیر سی سال هستند و وسایل ارتباطی مانند اینترنت در ایران رواج یافته است، آیا آنها بر حکومت نسل پیشین بر خود ناراضی نیستند؟
هادوی: این نظر شماست ولی جوانان در ایران در انتخابات شرکت میکنند؛ آنها آقای احمدینژاد را به ریاست جمهوری انتخاب کردند و اعضای مجلس خبرگان را هم انتخاب خواهند کرد. آنها همواره در انتخابات شرکت داشتهاند و خواهند داشت و شما هم خواهید دید. آنها مهمترین پایگاه قدرت احمدینژاد هستند و شما میتوانید در سفرهای وی به شهرهای مختلف ببینید که مهمترین مخاطب رئیس جمهور جوانان هستند.
البته که اکثریت مردم ایران راضی هستند و حکومتی قدرتمند بدون این فشارهایی که شما از آن سخن میگویید در ایران وجود دارد. نمیگویم که شما برای اظهارات خود مرجعی ندارید ولی مراجع شما هم با درکی که شما از شرایط ایران دارید یکی است و همخوانی دارد. شما از دیدگاه غربی قضاوت میکنید و از این رو قضاوتی که شما درباره اسرائیل انجام می دهید با قضاوتی که درباره لبنان یا ایران دارید متفاوت است.
منبع بازتاب
بسمه تعالى وله الحمد
محضر مبارک حضرت آیةالله العظمى آقاى فاضل لنکرانى دامت برکاته.
سؤال: افرادى که شغلشان در سفر است مانند دانشجویانى که براى تحصیل به شهرستان دیگرى مىروند و اواخر هر هفته به محلّ سکونت خود برمىگردند، یا معلمان و کارمندان و کارگران و افرادى که به محلّ کار خود در بیش از مسافت شرعى رفت و آمد مىکنند، تکلیف آنان در مورد نماز و روزه چگونه است؟ ادام الله بقائکم
"جمعى از مقلّدین حضرتعالى"
بسمه تعالی
در مفروض سؤال بعد از دقت مکرّر و تجدیدنظر متعدّد ملاحظه شد که کسى که شغل او در سفر است ولیکن اصل سفر شغل او نیست مانند دانشجو یا معلّم و یا کاسبى که در کمتر از ده روز از محل اقامت خود به بیش از حدّ مسافت رفت و آمد دارد باید نماز را تمام بخواند و روزه او صحیح است و نیز کسانی که سفر آنان به صورت مکرر است اما ارتباطى به شغل آنان ندارد مانند کسى که از تهران به قم هر هفته براى زیارت حضرت معصومه سلام الله علیها مىآید و عرفاً این معنى برنامه او باشد همین حکم را دارد ولو این که شغل آنان چیز دیگرى باشد. والله العالم
6/6/1384
محمد فاضل
مساءله 295 :
بنابر اظهر، ترجمه صیغه عقد به فارسى یا زبان دیگر با وجود قدرت بر عربى کافى است . و احتیاط مستحب عربى بودن صیغه است و براى کسى که آشنا به معناى عربى صیغه نیست و فقط مى داند که صیغه عقد، به این لفظ جارى مى شود احتیاط مستحب این است که هم صیغه عربى و هم ترجمه اش را بخواند و اکتفا کردن او به عربى خالى از تاءمل نیست .
و اگر نمى توانند صیغه عربى را بخوانند و یا وکیل بگیرند ،قطعاً ترجمه کافى است .
مساءله 296 :ادامه مطلب...
ازدواج با زنهایى که به انسان ((مَحْرَم )) هستند مثل مادر و خواهر و مادر زن حرام است .
مساءله 312 :
اگر کسى زنى را براى خود عقد نماید اگر چه با او نزدیکى نکند، مادر و مادرِ مادر آن زن و مادر پدر او، و هر چه بالا روند به آن مرد مَحْرَم مى شوند. ادامه مطلب...
نگاه کردن مرد به بدن زنان نا مَحْرَم و همچنین نگاه کردن به موى آنان چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است ، و نگاه کردن به صورت و دستهاى آنها اگر به قصد لذت باشد حرام است .
و امّا بدون قصد لذّت ، نگاه به آنها بنابر اظهر جایز است ادامه مطلب...
بازدید د?روز: 0
کل بازدید :17075
